دختره 14سالشه با دوست پسرش رفته شُمال.
ما تا همین پارسال با دوس دخترمون قرار میذاشتیم
از دور واسه هم دست تکون میدادیم به این برکَــــــــــت :|
تو مترو دختره عطسه کرد!
پسره :خانم ببخشید شما کالیفرنیایی هستید?!
دختره :نه چطور?!
پسره :عاخه با لهجه کالیفرنیایی عطسه کردید!
من :|
اوباما :|
صنف مخ زنان :|
یعنی ابتکارش تو حلقم, البته اگه جا شه!!!!
**برای خواندن ادامه اس ام اس ها به ادامه مطلب بروید**
هنگامي كه دري از خوشبختي به روي ما بسته ميشود ، دري ديگر باز مي شود ولي
اما اغلب چنان به دربسته چشم مي دوزيم كه درهاي باز را نمي بينيم!
چه بوسی...منم میخوام
مثل باران های بی اجازه
وقت و بی وقت
در هوایم پراکنده ای
و من بی هوا
ناگهان خیسم از تو !
آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند
درد می کشد ، غصه می خورد ، بغض می کند ، اشک می ریزد و تمام اینها روحش را
به آتش می کشد و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام
خاکستر می شود …
آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …
آهسته گفت :
خدا نگهدارت . . .
و در را بست و رفت . .
آدم ها . .
چه راحت . .
مسئولیت خود را . .
به گردن . . " خدا " می اندازند . . !؟
می نویسم نــــــــــامه و روزی از اینجا میروم
با خیال او ( تـــــو ) ولی تنهای تنها میروم
در جوابم شاید او حتی نگوید “کیستـــــی ؟”
شاید او حتی بگویــــــــد “لایق من نیستی”
می نویسم من که عمری با خیـــــالت زیستم
گاهی از من یـــاد کن ، حالا که دیگر نیستم
تو وقتي بانوي من بشي ديگر هيچ لباسي برازنده ي اندام تو نخواهد بود آغوش من تمام قد تو را در بر خواهد
گرفت نه حريري نه يراقي نه دكمه ي.آنچه هست تمام مردانگي من است كه تن پوش و نگين زنانگي توست
مردونه حــــــرف بزن ، مــــ♥ـــــردونه بخنــــــد ، مردونه گریــــــه کن ،
مــــــردونه عشـــ♥ـــق بورز ، مردونه ببــــــــخش ، . . . !
مرد بــــــاش و هیچ وقت نامـــ♥ــردی نکن ؛
مخصوصـــــا در حق کســـــی که باورت کـــ♥ـــرده
و بهـــــت تکیـــــه کرده.....
گاهـــﮯ...
حجم ِ בلتنگـﮯ ـهايَـ م
آنقدر زيــآد مـﮯ شـوב
ڪــﮧ دنيــا با تمامـ ِ وسعتش برايَــ م تنگ مـﮯشوב
בلتنگ ِ ڪـسـے ڪـﮧ گردش ِ روزگارش
بـﮧ مَــ טּ ڪـﮧ رسيـב از حرڪـت ايستاב
دلتنگ ِ ڪـسـے ڪـﮧ בلتنگـﮯـهايَـ م رـآ نديـב
دلتنگ ِ خوבمـ
خوבے ڪـﮧ مدتهاست گم ڪـرבه امـ ...
می گویی بـی خـیـالَت شَوَم (؟!)
خـُب لَعنَتـی (!)
تُو بــی خـیـــــآل او شُو (!)
چه کسی بــرای عـشــــق بــازی مــا شـعـــر
اتــل مـتـل خـوانـــנ...
کــہ پــات رو بــہ ایـــن راحـتـــــی
از زنــــــدگـیــــــم ورچـیـــנی...؟؟؟
یه ﺑﭽﻪ ﺩ ﯾﺪﻡ ،
ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ …
ﺗو ﺩﻟﻢ ﮔﻔﺘﻢ ،
ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮ ،
ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻦ …
گـــاهی صعـــودی
گاهـــی نزولــی
گاهــی هم از روی عــادت..
امـــا هرچـــه هست ؛
همــیشه هست ..
* دوســـت داشـــتن *
آدم برفـــی هــم که باشــی
دلـــت میـــخواهد کســی در آغــوشت بگیرد
دلــت میــخواهد یــک نفـــر کنــارت باشـــد
تــا گرمـــت کــند ، تــا آرامـــت کــند
مهــم نیــست آب شــدن ، نیــست شـدن
... مهــم آن آرامــش ست
حتــی بــرای چنــد لحـظــه!!
اگــــــــر مـــے بــیــنــــے هــنـــــــوز تــنــهــــــام ...
بـــــــﮧ خــــــاطـــــــــر عــشـــــق تــــــو نــیــســـت !!
مــن فــقـــــــط مـــــے تــــــرســـــــم ؛
مــــے تـــــــرســـــــم هـــمـــــــﮧ مــثـــــل تــــــو بـــــاشــــــنـد . . . !!
شاید سال ها بعد در گذر جاده ها بی تفاوت ازکنارهم بگذریم
و تو...
آهسته زیر لب بگویی چقدر آن غریبه شبیه خاطراتم بود.......
دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم
دلگیرم از تمام الفبای بی کسی....
به خصوص این پنج حرف :
*** فاصله ***
همیشه در حالی که...
یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده!
یه عالمه اشک توی چشماته!
یه عالمه حسرت توی دلت تلنبار شده...
باید بگی : خب دیگه... واسه همیشه خدافظ ...!
به سلامتی سربازی که 55 دقیقه تو نوبت تلفن بود تا چند
دقیقه با عشقش صحبت کنه ولی جز این چیزی نشنید
((مشترک مورد نظر در حال مکالمه می باشد))
من یک دخترم.. .
بــــــــدان . .
\"حــــــوای\" کسی نـــــمی شــوم که به \"هــــــوای\" دیگری برود ...
تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد .. .
روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته .. .
... ارزان نمی فروشمش...
دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد .. .
بـــی حـــرمتـــش نمی کنم و به هــر کس نمی سپارمش .. .
پـــاییــــــز است ...
باران بی وقفه این روزها هوای عاشقی به سرم می اندازد .. .
لبـــــریــــزم از مهـــــر ....... اما استــــــــوار ......
ســـــودای دلـــم قسمت هر بی ســر و پـــــا نیست .... .
عشق \"حـــوای\" ایرانی با شکــــوه است و بــــــــزرگ ....
\"آدمی\" را برای همراهی برمی گزیند ، شریــف ، لایــق ، فروتـــــن و
عــــــــــــــــــــــــاشــــــــــــــــــــــــــق .......!!!!
خیال بوسه ای که اینجا
جا گذاشتی اش ،
بر لبانم سنگینی می کند …
به خاک می افتم در مقابلت
فکر می کنی چیز دیگری هم
برای باختن دارم هنوز ؟
ای دل بی ارزش..!
لامصب................
یاد بگیر!
اگه کسی
بهت گفت دوسِتـــــــ دارم
لزوما
به این معنی نیست که کَسِ دیگه ای رو دوست نداره…!
دلم هوس یک دوست قدیمی کرده
یک رفیقِ شش دانگ
یک آرامِ دل ،
کسی کِ امتحانش را در رفاقت پس داده
و دیگر محک زدن و زیر و رو کردنی در کار نباشد
رفیقی کِ
من نگویم و او بشنود...
بخندم و حجــم بغضم را در خنده ام ببیند...
رفیقی کِ بگویمش برو ، اما بماند
کِ نرود ،
وقتی ماندنش آرامم می کند
نیســت...
دلم گرفته ایـن روزها ....!!
تنهاییم را با خیالت پرمی کنم .
نیستی که ببینی چه روزهای تلخیست بدون تو .
حتی عکسهایت هم دیگربامن غریبی میکنند
نمی دانم چه بگویم که دیگرحرفی برای گفتن درذهن خالیم نمانده
شبیه خانه ای شدم که صاحبخانه اش را ازدست داده
گردوخاک گرفته وسوت وکور.کاش بودی ای کاش بودی ای کاش..
گفتم:میری؟
گفت:آره
گفتم:منم بیام؟
گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر
گفتم:برمی گردی؟
فقط خندید.....
اشک توی چشمام حلقه زد
سرمو پایین انداختم
دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد
گفت:میری؟
گفتم:آره
گفت:منم بیام؟
گفتم:جایی که من میرم جای 1 نفره نه 2 نفر
گفت:برمی گردی؟
گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره
من رفتم اونم رفت
ولی
اون مدتهاست که برگشته
وبا اشک چشماش
خاک مزارمو شستشو میده
میان ماندن و نماندن فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من به باران بی امان بگو
دل اگر دل باشد، آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد.
گریه کردم، گریه هم این بار آرامـــم نکـــرد
دارو خوردم، دارو مُرفین دار آرامـــم نکـــــرد
با خیالــت راه رفتـــم در اتاق خالــــی ام
عکـــــس های مانده بر دیـــوار آرامم نکــــــــرد
شعر خواندم، شعر گفتم -صد غزل، صد مثنوی
عشق و شعر و دفتر و خودکارم آرامم نکرد
خواستـــم یک بار دیگر دل ببندم، شاید او
دل سپـــــردن از سرِ اجبار آرامم نکــــــرد
خسته بودم، چشم هایم نای خوابیدن نداشت
فــــکرهای تا ســـــحر بیدار آرامـــم نکـــــرد
خسته بودم از خودم، از زندگی، از شعرهایم
خسته بودم،چای با قهوه آرامم نکـــــرد
عاقبت دل کندم از دل بستن و چیزی به جز
سر ســــپردن به طناب دار آرامم نکـــــرد
تعداد صفحات : 2